بهترین روزهای زندگیمون

عزیز دل مامان سلام یه عالمه عاشقتم پسر نازم  من و بابا خیلی دوست داریم که زود زود به دنیا بیای و بیای تو زندگی قشنگ و عاشقانه ما . راستی روز چهارشنبه من و بابایی رفتیم سرویس چوبیت رو گرفتیم وای که چه قدر خوشگل و ناز شده بود بعدشم با کلی ذوق و شوق و عشق آوردیمش خونه و دوتایی شروع کردیم به چیدن وسایلات وای که چه قدر خوش گذشت بابایی که انقدر ذوق داشت که وسایلاتو با عشق تمام از تو بسته بندی هاش در می آورد و می چید تو قفسه ها انقدر هیجان داشتیم که دست و پامون می لرزید انقدر حس خوبی بود که حد و اندازه نداشت تا ساعت 5/1 -2 شب مشغول جابه جایی وسایلت بودیم گل نازم ولی اصلاً خسته نبویم انگار که کل دنیا رو به ما هدیه داده بودن خیلی لذت بخش بود عزیزم . فرداشم یعنی روز 4 شنبه مامان و جون و بابا جون و عمو سهراب و کوروشی با سیما جون که ان شالله قراره که زن عموت بشه اومدن خونه مون که وسایل تو رو ببینن عزیزم خیلی خوش گذشت همه با دیدن وسایلت کیف کرده بودن و من و بابایی هم که داشتیم از خوشحالی بال بال می زدیم و خوشحال بودیم که همه وسایلت رو پسندیده بودن عزیز دلم خلاصه این که شب عالی بود روز بعدشم یعنی جمعه مامان پری و خاله طاهره و شمیم جون با خاله پریسا و عمو امین اومدن اونا هم به شوق تودیدن وسایلت وااااااااای که چه روزای خوبی داشتیم چه اخر هفته عالی بود خدایا ازت ممنونم که این همه عشق و شادی رو به زندگیمون هدیه کردی و خوشبختی مون رو چندین برابر کردی خدایا ممنونم که یه گل خوشگل بهم دادی که تمام عشق زندگیمون شد کوچولویی که هر روز تو وجودم بزرگ می شه و قد می کشه و جون می گیره خدایا عاشق این حسم عاشق با تو بودنم عزیز دل مامان هر روز بیشتر دارم عاشق تو بابا جون و زندگیمون می شم هر روز بهت بیشتر وابسته می شم عشق کوچولوی من دوستت داریم و و لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه عشقمون داره بهت بیشتر می شه گل زندگیم می بوسمت و برات آرزوی بهترین ها رو دارم