آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

آراد عشق مامان و بابا

عاشقانه های آرام من و تو

تو از جنس کدامين نور بودی رهای من که جسارت با تو بودن در من جنبيد و من چه عاشقانه به رويت لبخند زدم و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی و اين شد کار هرشبمان من در انتظار شب و تو در انتظار باز شدن آبی ترين پنجره دلم به سوی دلت بعد غرق شدن نگاهمان در هم و اين شد عاشقانه های آرام من و تو ...
15 آبان 1391

تولدی دوباره

به پاس وجود عشقی دوباره و روحی تازه در درونم و به پاس تمام زیبایی های هستی و تمامی الطافی که پروردگار مهربانم به من ارزانی داشت ، طلوع دوباره ام را جشن می گیرم . تولدی دوباره از جنس نور ، عشق و تمامی زیبایی ها . و اینک تمام اندیشه ی من این است : آیا لایق این همه مهربانی محبت و عشق هستم ؟ آیا می توانم از پس مسئولیتی چنین خطیر برآیم ؟ آیا ..... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟     ...
10 آبان 1391

اولین خرید های رها جونم

دیشب من و بابا سپهر رفتیم و برای رها جونم کلی خرید کردیم خرید های خیلی خوشگل انقدر تنوع جنس بود و چیزهای خوشگل که نگو کلی ذوق کرده بوودیم هر دو تامون اصلاً نمی دونستیم که چی بخریم از اونجایی که من دوست داشتم اولین چیزهایی که برای رها جون می خرم لوازم آموزشی باشه رفتیم شهر کتاب بهشتی . وای که چیزهایی داشت عالی بودن کلی  خرید کردیم چیزهایی مثل پازل پو چند تا کتاب داستان خوشگل و کتاب های آموزش رنگ ها و حیوانات به زبان انگلیسی و لازم آموزشی برای یادگیری اعداد و کلی چیزهای دیگه که خیلی خوشگل و ناز بودن بعدشم رفتیم و لوازم چوبی جوجه رو خریدیم وای که چه قدر ناز خوشگل بود و بعدش هم از اونجا رفتیم و برای رها جونم کالسکه و روروک و کریرو و آغوشی...
10 آبان 1391